web 2.0

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

فرصت ديدار

گرچه چون موج مرا شوق زخود رستن بود
موج موج دل من تشنه پيوستن بود
يك دم آرام نديدم دل خود را همه عمر
بس كه هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
چشم تا باز كنم فرصت ديدار گذشت
همه طول سفر يك چمدان بستن بود
. . .
" قيصر امين پور"

۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

قدرت تحليل ما

چند روزيه كه بين اهالي وبنويس بحث پيش آمده كه آيا درگيري هاي روز عاشورا مصداقي از نفوذ خشونت در بدنه جنبش سبز بوده يا نه ؟ به نظرمن البته مهمتر از موضوع بحث كه همان خشونت است خود بحثه كه نشان از پويايي و تحليلگري موجود در بدنه جنبش دارد و اين تفاوت ما رو با حركتي كه سي سال پيش پدرانمان انجام دادن نشان مي دهد .
اين كه ما داريم رفتارهاي هر روزه خودمون رو تحليل مي كنيم و سعي در رفع ايرادات حركتمون داريم نشانه خيلي خوبي براي ادامه راهه و نشان دهنده عمق آگاهي موجود در بطن اين حركته . اگر پدران ما هم اين تحليل و عيب يابي رو در حركت خودشون و در ادامه مسير بعد از پيروزي داشتند شايد الان جنبش اونها به اين نقطه نرسيده بود . به هر حال خشونت هميشه در حركت هاي اعتراضي به نسبت كم و زياد وجود داشته ، مخصوصا اگر اين اعتراضات در مقابل حكومتها بوده . اما بايد اين رو در نظر داشته باشيم هميشه منشا اين خشونت خود حكومت بوده و در نهايت معترضان رو وادار به خشونت كرده ( البته بحث اعتراضات تروريستي و مسلحانه جداي از اين ماجراست ) . ما همين كه داريم با اين تحليل ها و بازنگري ها از جنبش مراقبت مي كنيم تا در صحيح ترين مسير حركت كنيم جاي بسي اميدواري است .
از طرف ديگر از جانب حاكميت هم غير از اين نبايد انتظار چنداني داشته باشيم ، چرا كه همه حكومت ها وقتي بر اساس اشتباهات خودشون پل هاي پشت سر رو خراب مي كنند و روز به روز از مردم دور مي شوند و موجوديتشون از جانب همين مردمي كه روزي آنها را دست كم مي گرفتند به خطر مي افتد چاره اي جز اعمال خشونت و ارعاب برايشان باقي نمي ماند و حتي اگر به اشتباه بودن اعمال خودشون هم واقف باشند باز هم مرتكب اين اعمال مي شوند تا شايد فرجي حاصل آيد .
مي دانم ومي دانيد كه تقريبا ديگر عاقله مردي يا زني در راس حاكميت باقي نمانده تا آنها را به سمت آشتي با مردم سوق دهد ( يا اگر هم مانده باشد اجازه سخن راندن و عمل كردن به او نمي دهند ) . ولي نمي دانم چرا هي دلم مي خواهد كسي از آن وسط بلند شود و ميانه ماجرا را بگيرد تا همه اين قضايا پايان يابد . كاش هنوز افراد عاقلي در راس باقي مانده باشند كه حرفشان در حاكميت خريدار داشته باشد . مطمئنا پايان مسالمت آميز اين قضايا ( حتي درمقطع كنوني كه كمي دير شده و مردم زخم ديده اند ) ، به نفع همه خواهد بود .

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست . . .

هيچوقت فكرش رو هم نمي كردم كه بخوام در باره آيت الله منتظري بنويسم ، نه چيز زيادي در باره اش مي دونستم نه بهش فكر كرده بودم . فقط يك سري اطلاعات شفاهي از ايشون داشتم كه از اين و اون شنيده بودم . اما اين اتفاقات چند روزه باعث شد خواه ناخواه يه شناخت نصفه نيمه اي در باره ايشون پيدا كنم :
1- تنها چيزي كه از دهه شصت از ايشون تو ذهنم مونده (با سن كمي كه اون موقع داشتم ) عكس بزرگشون روي ديوار مدرسه علميه مركز شهرمون كنار عكس امام بود كه يه روز صبح وقتي بيدار شديم ديگه اثري از اون عكس نبود و عكس امام به تنهايي روي ديوار خود نمايي مي كرد . چقدر هم حرفه اي عكس رو پاك كرده بودن ، انگار نه انگار كه از قبل عكسي وجود داشته !
2- امشب يه كسي يه جايي يه حديثي از امام علي (ع) مي گفت با اين مضمون كه فرد متقي سه تا نشانه داره به شرح زير :
الف ) عملش خالصانه باشد ، ب) آرزوهاي بلند ودست نيافتني نداشته باشد ، ج)  كار را به موقع خودش انجام بدهد ( نه ديرتر و  نه زودتر از موقعش ) .
فكر كنم آيت الله منتظري به شكل خيلي خوبي به اين روايت جامه عمل پوشاندن . مخصوصا در مورد به موقع بودن كارهاش : چه زماني  كه اعتراض كردند و از حاكميت خارج شدن ، چه زماني كه سكوت كردن ، چه زماني كه دوباره لب به انتقاد و اعتراض گشودند وحتي زمان مرگشون هم به موقع بود كه جان تازه اي به جنبش و حركت از نفس افتاده مردم داد . يعني اين بزرگوار مرگشون هم روي حساب كتاب بوده انگار !
3- فكرشو بكن ، تنها شش هفت ماه با حكومت و رهبري فاصله داشته باشي اون وقت بياي به خاطر حق وحقوق افرادي كه قاتل پسرت بودن به يك باره همه چيز رو خراب كني اون هم با آگاهي از اين كه يه عده منتظر همين به ظاهر لغزش تو هستن . چه دل بزرگي داشته اين مرد كه همه چيزش رو فداي حق و حقوق چند انسان كرده . اين رو مقايسه كنيد با كساني كه اگه بفهمن يكهزارم درصدي امكان داره به مقامي برسن همه زمين و زمان رو به هم ميريزن و به ريش هرچي اخلاقيات و انسانيت هست مي خندن . اينجاست كه شيفته همچين مردي ميشي و در حيرت مي ماني از رفتار او .

روحش شاد و يادش گرامي باد .

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

خيال آفتاب

خورشيد گيسوان طلايي رنگش را ،
از ميان شيشه هاي لك گرفته پنجره خيال ،
ميان اتاق ذهن پهن كرده .
گيسوانش را در آغوش مي گيرم
تنم گرم مي شود
ومن دوباره مي رويم
دوباره سبز مي شوم . . .
گل سرخ بر لب پنجره خيال ،
دوباره مي رود به سوي گيسوان آفتاب ،
و من چه سرخوشانه ،
با گل سرخ خويش مي آميزم .
ما ،
اوج مي گيريم به سمت آفتاب
ودر آسمان رها مي شويم
ما ،
جاودانه مي شويم ،
جاودانه مي شويم .

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

عکس امام

همیشه مخالف توهین بوده ام . خیلی چیز مخرب وبدی هست . حتی توهین به بدترین دشمنانم رو هم نپسندیدم . خودم هم دوست ندارم کسی از این ابزار زشت بر علیه من استفاده کنه ، من هم بر علیه کسی استفاده نمی کنم و سعی می کنم به روشهای دیگه ای اعتراض خودم رونشون بدم .
تا اونجا هم که یاد دارم هیچکدام از امامان و بزرگان هم از این حربه استفاده نکردن . حتی امام حسین(ع) در برابر بلاهایی که یزید و اطرافیانش بر سر او آوردن لب به توهین نگشود و اقدام به تخریب توهین آمیز آنها نکرد و فقط گلایه کرد و موعظه . بنابر این از پاره شدن عکس امام به عنوان توهین اصلا خوشم نیامد . اصلا مسئله این نیست که تا چه حد موافق امام هستم یا چقدر اون رو میشناسم و کاری هم به این ندارم که کی این کار رو کرده یا توطئه چه کسی بوده . مهم اینه که کار کار زشتی بود و نباید فراموش کرد که توهین کردن به دیگران اول از همه دامن خود توهین کننده رو میگیره . پس حتی اگر از روی مصلحت هم باشد باید از این کار پرهیز کنیم .
اینها رو گفتم تا اول تکلیفم رو با این قضیه مشخص کرده باشم بعد میرم سراغ بقیه ماجرا ..
*****
اما در این میان چه چیز مهم است ؟ یک عکس که پاره شده یا اصول و منشی که صاحب اون عکس به ما آموخته و هر روز زیر پا گذاشته می شود ؟ آیا بیشتر نام ونشان یک پیامبر یا امام مهم است یا سخنان متعالی ای که او از خود به ارث گذاشته است ؟ همانطور که اشاره کردم کار کار ناشایستی بوده اما چرا وقتی که خواسته ها و نظرات امام پی در پی زیر پا گذاشته می شد صدای کسی در نیامد ؟ کسی کفن نپوشید ، کسی راهپیمایی نکرد ؟ چرا وقتی که بارها و بارها حرف های امام عملا ونظرا به سخره گرفته شد هیچ حوزه ای و کلاس درسی تعطیل نشد ؟
فعلا کاری به میزان صحت یا عدم صحت نظرات امام ندارم ولی آنچه مسلم است این عکس و صاحب آن اگر ارزش ومقامی در این جامعه ونزد مردم دارند به خاطر عملکرد و نظرات صاحب آن عکس بوده وگرنه مردم که عاشق چشم و ابرو نیستند . پس چرا وقتی بارها و بارها و با دهن کجی خواسته ها و گفته های امام نادیده گرفته شد هیچ اعتراضی صورت نگرفت ؟
بیایید از منظر دیگری به مسئله نگاه کنیم . فکر می کنید پاره شدن یک عکس هرچند مقدس در میان عده ای زشتی بیشتری دارد یا کشتن جوانهای مردم و تجاوز به آنها ؟ ضرب وشتم و تجاوز به زنان ودختران و نوامیس مردم ناپسند است یا پاره شدن یک عکس ؟
پس کجا بودند کفن پوشان و راهپیمایی کنندگان به ظاهر مؤمن و ارزش مدار وقتی که بلاهای خانمان سوز و خلاف شرع و انسانیت بر سر مردم و جوانهای آنها نازل می شد ؟
چگونه باور کنیم تزویر و دغل بازی شما را با این بازیهای هزار رنگی که در می آورید ؟ آیا هنوز هم گمان می کنید که مردم همچنان بازیچه و ملعبه شما هستند تا به هر سازتان برقصند و به هر آوایتان ندا سر دهند ؟
بی شک این روزها اگر روح آن امام راحل آزرده و غمگین است نه به خاطر پاره شدن عکسش ( که بی شک او هیچ اهمیتی به این چیزها نمی داد) که به خاطر سست شدن پایه های ساختمانی است که روزی همین مردم با اعتماد به او وبا عشق و ایمان بنا نهادند و اکنون دارد به دستان فرصت طلبان و تزویر کاران ویران می شود .
آزردگی خاطر او این روزها برای آزردگی روح و جان مردم بی پناه این سرزمین به دست جباران و ظالمان به ظاهر دین مدار است نه برای خاطر پارگی عکسی و شمایلی ، که بی شک این عکس ها و نمادها هم بدون خواست و مقبولیت مردم هیچ ارزشی ندارند .

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

شب های روشن

آشکارا نهان کنم تا چند
دوست می دارمت به بانگ بلند
*****
فکر کنم اگه روزی ده بار شبهای روشن فرزاد مؤتمن رو نگاه کنم باز هم خسته نمی شم . فارغ از سایر قضایا فیلمی است در ستایش شعر . اگه کسی اهل شعر هم که نباشه بعد دیدن فیلم هوس می کنه یه چند بیت شعر پیدا کنه و بخونه .
هم وغم آدمایی مثل من پیدا کردن کسی برای زندگیه که بتونن بی هیچ غل وغشی نهایت خوشبختی رو تجربه کنن اون هم نه با چیزایی که همه دنبالشن ، نه با وابستگی هایی که ابزار و لوازم زندگی مثل زنجیری در پا ما رو گرفتا خودشون می کنن ، نه با پول ، نه با ماشین ، نه با زندگی اعیانی . با چند تا چیز ساده اما مهم : با فهمیدن هم ، با کتاب ، با شعر ، با ساده بودن با زندگی کردن .
بیشتر این حرفا مثل شعار میمونن و هر کی میشنوه میگه اینا کلیشه ان ، زندگی فقط فیلم و کتاب و شعر نیست .
آره ، درست میگن اما زندگی هم بدون اینها زندگی نیست .
*****
به من گفت بیا
به من گفت بمان
به من گفت بخند
به من گفت بمیر
آمدم
ماندم
خندیدم
مردم
. . .

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

افکار ما

" نویسنده خوب را بابت انتشار آثارش می شناسند ، اما خوبی اش به مطالبی است که دور می ریزد . اگر مرتب مطالب به درد نخور را دور بریزد نویسنده ایست که راه درست را در پیش گرفته است " .
گابریل گارسیا مارکز

با این وصفی که آقای مارکز فرمودند الان باید هر یک از ما یکی از قطب های عالم ادبیات وجزو سرشناسترین نویسندگان جهان بودیم ! چون به اندازه موهای سرمان مطالب به درد نخور دور ریخته ایم ! اما چرا نویسنده خوب که هیچ ، یه نویسنده معمولی زرد نویس هم نشده ایم ؟!
دلیلش بر می گرده به بخش اول گفته ایشون ، چون بین همه این چیزایی که دور ریختیم یه متن درست وحسابی برای انتشار وجود نداشته !

اما صرف نظر از همه اینها فکر کنم این سخن نغز جناب مارکز در خیلی موارد دیگر هم صدق بکند . در کجا ؟ مثلا در مورد افکار ما . یعنی وقتی ما داریم افکارمون رو ارائه می کنیم و همه اون چیزایی رو که تو کله مون وول میخورن میریزیم بیرون ، تصور نکنیم که در حال کن فیکون کردن عالم بواسطه افکار ناب خودمون هستیم ! نه ، در واقع داریم افکار بیهوده خودمون رو دور میریزیم تا شاید جایی برای افکار جدید و کمی استوارتر باز شود . البته شاید !